دستهایش را گره کرده و روی میز نهاده . پشت همان میزی که چه بسا پایههایش را هم چرمپوش کردهاند و به دور تا بدور آن دایره عظیم رویه، باریکههای چرم عین نمودار پیچ پیچِ سینوسی، هِی نقطع ی عطف گرفته و تحت آمدهاند .
زمانی دارااست از خلاقیتش در هنر «معرقچرم» صحبت میزند یادش به گذشتههای دور برمیگردد… تا تنهایی روزهای نخست، تا ورشکستگی، تا پشتکار و النگوهای همسر که سرمایه راهش شدند . امروز پشت این میزِ مزین به هنر معرقچرم، همان اسماعیل میرفخررجایی نشسته که در زندان استان اصفهان به مددجوهای این مرکز، فراگیری معرق چرم میدهد . خیر یکی، خیر دو تا… . شاگردهایش توی زندان ۱۰۰نفر میباشند و معلم تفکر مینماید چقدر خوب است که این هنر با وجود هنرجوهایش هیچ جای راه و روش متوقف نمیشود .
از
کودکی با کارِ چرم آشنایی با کارِ چرم از کودکی باعث شد تا میرفخررجایی در انجام هنر «سوختنگاری» روی چرم چیره فعالیت نماید . قالب فلزی دستساز، آنقدر روی تن چرم ماند که طرح موردنظر را بر رویش نقش بزند . سوخت نگاری، اما فقط به همین امر خلاصه نمیشد . دستهای هنرمند، باید با چند تکنیک هنری شناخت داشت تا درنهایت یک اثر در رشته سوختنگاری فراهم می شد . اما در همین مسیر بود که اسماعیل میرفخررجایی تکههای بریده چرم را کنار هم گذاشت . وی میگوید وقتی برای آموزش دیدن نزد استاد خوشنویسزاده رفته، اما ایشان بهعلت کهولت سن، آموزش به میرفخررجایی را به پسرش محول کرده و خوشنویسزاده پسر هم وی را نپذیرفته میباشد . درنهایت میرفخررجایی با همیاری غلامحسین آقارخ در فعالیت کردن روی چرم تبحر یافته است .